سالی که نکو بود مرا تا اینجا...

اگه میخوای کاری رو انجام بدی که مدتهاست تو فکرشی و هر بار بدلایلی نتونستی انجامش بدی دیگه دست رو دست نذار همین الان اره دقیقا همین الان شروع کن بسم الله بگو قدم اول و بردار نذار امروزم اضافه بشه به همه روزهای از دست رفته قبلی که اگه اینطوری بشه یه روزی میشه که دست میکشی تو موهاتووو با یه حسرتی آه میکشی که هعععععی کاش این کارو کرده بودم...کاش اونروز اونطوری میشد و از اینجور حرفا به هر حال از من گفتن بود اول از همه هم اینووو تو شروع امسال به خودم گفتم  کلی کار نکرده داشتم که باید شروع میکردم...

بسم الله و گفتم و شروع کردم اصلا هم نگفتم که الان دیره دیگه و نمیشه و از این چیزا کلا از خودم راضیم تا اینجای سال...

پ ن :یعنی من الان از خود راضیم ؟؟؟

سلطان فصلها به درونم خوش آمدی...

                               آشکارا نهان کنم تا چند     دوست میدارمت به بانگ بلند

برای گفتن دوستت دارم نباید خجالت کشید نباید خست به خرج داد نباید رو دربایستی کرد اصلا نباید تامل کرد بگوو به بانگ بلندم بگووو .

البته گاهی هم لازمه  این بانگت خیلی بلند نباشه و زمزمه ای باشه در پیچاپیچ   لاله ی گوش

ولی بگو زیاد زیاد بگو زود به زود بگو دریغ نکن جان خودم جای دوری نمیره ...

تو این غروب های خنک پاییز که از فردا شب چشم انتظار من و تو میشینه تا دو تا دوتا دست تو دست یا حتی با خودت تنهای تنها قدم زنون پیاده روهای پر از برگای رنگی و از زیر پا بگذرونی ذکر دوست دارم فراموشت نشه .

اره بابا لازمه ادم به خودشم بگه دوست دارم که اگه کسی خودشو دوست نداشته باشه مگه میتونه عاشق باشه و کسی دیگه رو تو دلش جا بده.

پاییز برا من یعنی شعر

یعنی بارون

یعنی مهر

یعنی شوق

یعنی شور

پاییز برا من یعنی از کجا تا کجا قدم زدن و مرغ سحر خوندن و رنج راه  و نفهمیدن

پاییز برا من یعنی عشق...

پ ن:ای مرا با شور شعر امیخته تولدت مبارکباد